شاید هدف او این باشد، اما نمایش به این شکل اجرا نمی شود: شریدان فقط داتون و جهان و شیوه زندگی اش را بیش از حد دوست دارد. بله، دامدار-پدرسالار عیب و نقصی دارد. (اما چه کسی این کار را نمی کند؟) بله، او برای محافظت از خانواده و سرزمین خود مرتکب قتل می شود. (اما ساده لوح نباشید، گاهی اوقات این همان کاری است که رهبران انجام می دهند.) بله، می توانید بگویید که او در تربیت فرزندانش کار کمتری انجام داده است. (بگذار پدر بدون گناه سنگ اول را بیندازد.) اما هسته دنیای او، نظم سیاسی مینیاتوری مزرعه یلواستون، مکان خوب و یک سیستم خوب است، چیزی که ارزش جنگیدن را دارد، آخرین جزیره در یک دریا کاندومینیوم ها و کافی شاپ هایی که در آن مردانگی واقعی هنوز در دسترس است و رابطه بین نوع بشر و طبیعت هنوز خالص است.
من می توانم به این تحلیل ادامه دهم، اما مقاله ون آرندونک آن را به خوبی نشان می دهد:
برای نمایشی در مورد یک قطعه زمین عظیم – و داتون آنقدر بزرگ است که اساساً یک دولت ملت است – واقعاً فقط دو ساختمان در آن وجود دارد که اهمیت دارند. بزرگترین، برجستهترین و ظاهراً چشمگیرترین، اقامتگاه داتون است که عمارت چوبی و رودخانهای برجسته است. این برای ترساندن درون و بیرون طراحی شده است، و دکوراسیون آن ترکیبی خاص از ثروت و غربی بودن آمریکایی است. دشمنان داتون اغلب سرمایهگذاران منفور و بیروح سیلیکون ولی هستند، افرادی که تمایل دارند سقفهای فوقالعاده، روشنی مدرن، ورقهای شیشهای عظیم و روکشهای بسیار براق را ترجیح دهند. در مقابل، اقامتگاه داتون یک مکان چوبی تیره و شومینه است. روی دیوار سرهای گوزن، صندلی های چرمی با میخ برنجی و طرح های پندلتون وجود دارد. داتون ها یک سرآشپز خصوصی دارند، اما همه آنها چکمه های گاوچران خود را داخل خانه می پوشند. به علاوه، نام سرآشپز Gator است. این ثروت است، بسیار خوب، اما از طریق یک منشور معتبر از سبک فیلتر شده است. این ثروت است، اما خوب است، زیرا داتون ها همان چیزی را که مونتانا باید باشد، دریافت می کنند.
تنها ساختار دیگر با هر گونه اهمیت پایدار در “یلوستون”در قسمت دیگری از مزرعه داتون قرار دارد: خانه ای که همه دستان دامداری در آن زندگی می کنند. تنگ و شلوغ است، دو یا سه اتاق از یک فضای نشیمن با آشپزخانه، حمام و اتاقی که در آن نیم دوجین یا چند گاوچران همگی روی دو طبقه میخوابند. خانه تختی پر از پتوهای چهارخانه و قوطی های خالی آبجو و فرش های دستباف است. اینجا جایی است که شخصیتهایی با نامهایی مانند لوید و کولبی و واکر تف میکنند و بازیهای مشروبخوری انجام میدهند و قبل از اینکه صبح روز بعد تلوتلو بخورند از خواب بیدار شوند تا گله را به مرتع جدیدی منتقل کنند. دیوارهای خانه تختخوابشو با تصاویر مجلات پارهشده از زنان زیبا پوشیده شده است – نه برهنه، بلکه زنانی پاکدست و خندان. در خانه ی تخت خواب آلودگی و خشن وجود دارد، اما خوب است. خانه دو طبقه مکانی سخت است، و همچنین همان چیزی است که “Yellowstone”بهترین و واقعی ترین مکان روی زمین است.
این مقاله در ادامه به توصیف روشی میپردازد که این فرهنگ خانههای تختخوابشو یک مرد جوان مشکلدار را نجات میدهد، جنایتکاری که توسط یکی از بستگانش نجات مییابد که اساساً او را به دنیای داتون میبرد – یکی از کلیدیترین قوسهای روایی نمایش و یکی بدون معادل. به سبک سنتی تر نمایش پرستیژ. هیچ کارآموزی مافیایی وجود ندارد که در «سوپرانوها» به خوبی پایان یابد. بنیادگرایان مورمون در «عشق بزرگ» یا پلیسهای فاسد در «سپر» واقعاً پناهگاههایی را در دنیایی بیقلب ارائه نمیکنند. و هر چه در مورد کارآموزی در “برکینگ بد” کمتر گفته شود، بهتر است. استثنایی که این قاعده را ثابت می کند «مردان دیوانه» است که در آن دون دریپر (به شیوه خود) رئیس خوبی برای پگی اولسون است – اما این به این دلیل است که او نماینده جایگزین فمینیستی اولیه فرهنگ پسران قدیمی اش است، مخاطبان از طریق او جایگزین می شوند. زرق و برق دنیای قدیم و همچنین سرنگونی آن را تجربه کنید.
در «یلواستون» چنین جانشین اخلاقی برتری وجود ندارد، فقط افراد خارجی ایالت آبی که به وضوح همه بدتر از داتون هستند، صرف نظر از گناهانش، که سرمایه داری شرکتی باعث می شود سرمایه داری خانوادگی او به بهترین شکلی به نظر برسد که یک جهان سقوط کرده می تواند ارائه دهد، وجود ندارد. و همچنین شخصیتی مانند دکتر جنیفر ملفی از «سوپرانوها» یا اسکایلر وایت از «برکینگ بد» وجود ندارد، توانمندی که در نهایت ممکن است ضدقهرمان مرد را برانگیزد، شر او را تشخیص دهد و بخشی از تماشاگران را که فکر میکردند سرزنش کند. فقط قراره تشویقش کنم (کودکان بزرگسال داتون همگی زخمها و روابط پیچیدهای با پدرشان دارند، اما تا به حال، بهترین آنها، کیس، به وضوح جنبه با فضیلت فرهنگ مزرعهداری و خانهداری را تجسم میدهد؛ کسی که بیش از همه از خانواده بیگانه است، فرزند خوانده. جیمی با کینه ها و جاه طلبی های غیر گاوچران غوطه ور می شود.)
درست است، آن برنامههای پرستیژ قدیمیتر هرگز در بازگرداندن مخاطبان خود از جذابیت خطرناکی که ضدقهرمانهایشان ایجاد میکردند، کاملاً موفق نبودند: در عوض، آنها با اطمینان آنچه را که امیلی نوسبوم از نیویورکر بهعنوان «طرفداران بد» توصیف میکرد، تولید میکردند، بینندگانی که به نظر میرسید معتقد بودند که قرار بود فقط آنها را داشته باشند. در پاییز پدرسالار را ریشه کن و از شرورها و قانون مداران که برای اصلاح از او ناله می کنند، حقیر شم. اما آن طرفداران در واقع آن برنامهها را اشتباه میخواندند، در حالی که طرفداری که داتون و خانوادهاش را به جانشینان احتمالیشان ترجیح میدهد، فقط «یلوستون» را درست میخواند.
توجه داشته باشید که گفتم «جانشینان». افراد غیر داتونی وجود دارند که دعوت به همدردی می کنند، اما آنها پیشینیان خانواده به عنوان مباشر مونتانا هستند – بومیان آمریکایی، که نمایش کاملاً با آنها همدردی می کند و از طریق آنها صحنه ها و مونولوگ هایی که بیدار خوانده می شوند وارد می شوند.