farhangian91banner

در “Tár” یک استاد زن در همان تله های قدیمی می افتد

در اوایل فیلم جدید «Tár»، یک رهبر ارکستر برجسته با بازی کیت بلانشت، ال‌پی‌های کلاسیک را بر روی زمین خود پخش کرده است. آنها به سبک قدیمی لیبل Deutsche Grammophon طراحی شده‌اند که بزرگ‌ترین استادان قرن بیستم – مانند لئونارد برنشتاین، هربرت فون کارایان و کلودیو آبادو – را داشت که از روی جلد ضبط‌شده سمفونی‌های بتهوون سرچشمه می‌گرفت. برامس و بروکنر

لیدیا تار با پایش آن‌ها را مرتب می‌کند – گویی با انزجار، انگار طاقت لمس آنها را ندارد. گویی او تمام سنت پدرسالارانه را برانداز کرده است و اکنون می تواند بالاتر از آن بایستد، داوودی که همه جالوت ها را کشته است.

اما به زودی متوجه می شویم که او با این روحیه در مورد سوابق فکر نمی کرد. او فقط به دنبال الهام بود. برای آلبوم جدید مالر، او تصمیم گرفته است که در صندلی‌های سالن خانه فیلارمونیک برلین، تنها از او عکس گرفته شود – پارتیتور بزرگ باز، چهره‌ای باشکوه، نورپردازی دراماتیک. درست مثل عبادو و بقیه.

تار نمایانگر چهره ای کاملا متفاوت از موسیقی کلاسیک است. به ندرت هیچ زنی – در فیلم یا در زندگی واقعی – کاری را که او انجام داده است انجام داده است: به بالاترین سطح تریبون های ارکسترال جهان رسیده است. چه رسد به فیلارمونیک برلین، که شاید مشهورترین آنها باشد، که شخصیت بلانشت با اقتدار سرد بر آن حکومت می کند.

مارین آلسوپ که در دوران تصدی خود در ارکستر سمفونیک بالتیمور اولین و تنها رهبر زن یکی از 25 گروه بزرگ آمریکایی بود، گفت: «ما هرگز زنان را در صدر این زنجیره غذایی نمی‌بینیم.

اما، همانطور که به تدریج می آموزیم، تار هر چیزی را نشان می دهد جز یک گسست رادیکال از گذشته.

در دنیای موسیقی، آن گذشته در پرستش استادان تجسم یافته است، که نقش غیرقابل تعریف، تقریباً معنوی، خاموش و در عین حال حیاتی به عنوان مجرای آهنگسازان بزرگ، مدتهاست که به آنها تسلط وحشتناکی بخشیده است. موقعیت آنها چنان مملو از قدرت است که سوء استفاده از آن برای آنها بسیار آسان بوده است.

برای بسیاری از افراد در داخل و خارج از حوزه، این فرضیه تبدیل شده است که، از آنجایی که زنان و رنگین پوستان به آرامی اما پیوسته در ردیف رهبران ارشد متنوع می‌شوند، مشکلات مربوط به پرستش استاد – قدرت بسیار زیاد، حقوق چشمگیر (حتی کسری بودجه) ، رفتار نادرست جنسی، مسائل خشم، انتخاب های ارتجاعی، وابستگی به برندهای نام تجاری برای فروش بلیط – کاهش می یابد.

«Tár» به نویسندگی و کارگردانی تاد فیلد می‌گوید: نه چندان سریع.

این فیلم احتمال ناراحت‌کننده‌تر و غیرقابل حل‌تری را مطرح می‌کند: اینکه موسیقی کلاسیک چنان قوی به اسطوره رهبر دانا و شنوا معتاد است که همچنان به این رهبران درجه‌ای از قدرت می‌دهد که به طور اجتناب‌ناپذیری باعث فساد زنان و مردان می‌شود. .

برای لیدیا تار بهتر از هر یک از مردان خشمگین و اغواگر زیردستان که اغلب به آنها اطمینان داریم در حال انقراض هستند – قطعاً رفتارش بهتر نیست.

به نظر نمی‌رسد که برخی از این مردان در سال‌های اخیر به دلیل رفتار نادرست خود دچار افت شدیدی شده‌اند. او یک شکارچی جنسی، مستبد، کنترل کننده است. او به علاقه‌مندانش می‌فرستد و با صداهای تازه دماغش را بالا می‌برد: فیلم بر تمرین ارکستر برلین در سمفونی پنجم مالر متمرکز است، که تصمیم می‌گیرد آن را با کنسرتو ویولن سل به همان اندازه کلاسیک الگار (شامل: البته، یک زن جوان با استعداد که به عنوان تکنواز توجه او را جلب کرده است).

«تار» می‌گوید که ساختار بنیادی میدان – ستایش بیش از حد مداوم تریبون، قرار دادن حتی رهبران خوش‌خیم در نقش پدری – مشکل است. و این مشکلی است که لزوماً با تغییر هویت فردی که باتوم را در دست دارد حل نخواهد شد. تز فیلم را می‌توان به صراحت بیان کرد: زنان نیز می‌توانند به‌طور نامناسبی شاخ و به‌طور کلی شرور باشند.

زنی که فیلد خلق می کند بیش از هر رهبر زن در تاریخ به قدرت رسیده است. او به طرز بدخیمانه ای از آن استفاده می کند، و به خاطر انجام این کار تحقیر می شود، حتی فاجعه بارتر از هر یک از همتایان مرد واقعی خود.

اگر این فانتزی متقاعدکننده است، به این دلیل است که، با وجود تمام تظاهرات فیلم های هیجان انگیز، حتی ترسناک، «تار» تا حد زیادی تصویری واقع گرایانه از موضوع خود است. (به مراتب بیشتر از “Black Swan” در رابطه با باله، یا “Whiplash” به جاز). چند اشاره به سمفونی او به عنوان “پنج” – به جای “پنجم” یا “پنج ماهلر” – تقریباً تنها لغزش لحن است.

شخصیت اصلی تا حدودی بر اساس السوپ است که سال گذشته از تریبون بالتیمور کنار رفت – تا زمانی که ناتالی استاتزمن در این ماه مدیر موسیقی ارکستر سمفونیک آتلانتا شد، تعداد زنان در جایگاه‌های برتر آمریکا صفر شد.

آلسوپ، مانند تار، یک لزبین با یک شریک زندگی و یک فرزند است. و مانند تار، او یک برنامه مشارکتی برای زنان جوانی که به دنبال دنبال کردن راه او بودند، تأسیس کرد. بر خلاف تار، آلسوپ هرگز متهم به بدرفتاری با همنوعان یا موارد دیگر نشده است.

زمانی که اخیراً تلفنی صحبت کردیم، آلسوپ گفت که این فرض که زنان در تله‌های ساختارهای قدرت سنتی قرار می‌گیرند، «نابه‌هنگام» است.

او افزود: «هیچ زنی در این سمت ها حضور نداشته است. هیچ رنگین پوستی در آن موقعیت ها وجود نداشته است. فرض اینکه آنها نیز تحت طلسم این اساطیر استادانه قرار گیرند، واقعاً خودپسند است.»

فیلم متکبرانه یا نه، یادآوری است که تغییری که باید امیدوار باشیم و برای آن تلاش کنیم، به همان اندازه که در مورد تواضع است، در مورد هویت است: دیدگاهی از رفتار به عنوان وسیله ای برای ساختن جامعه، برای پس دادن، نه صرفاً برای اعمال اقتدار. در خدمت گروه کوچکی از قطعات از گذشته های دورتر. (تنها مردان نیستند که این دیدگاه محدود را از رپرتوار تداوم می بخشند: برای نمونه، استاتزمن اخیراً به نیویورک تایمز گفت که با افتخار روی موسیقی قبل از قرن بیستم تمرکز خواهد کرد.)

چه بخواهیم چه نخواهی، تغییرات فرهنگی ممکن است تواضع را در میدان تحمیل کند. در پی تعطیلی های همه گیر، و با ادامه دور شدن موسیقی کلاسیک از جریان اصلی، فروش بلیت که زمانی با نام و چهره استادان محبوب انرژی می گرفت، کاهش یافت. مخاطبان تقریباً نام هیچ رهبر ارکستری را نشنیده اند. دویچه گراموفون و دیگر شرکت‌های ضبط موسیقی که آن دیدگاه‌های متفکر از اقتدار پدری را به وجود آوردند، سایه‌هایی از آن چیزی هستند که همین چند دهه پیش بودند.

رهبران ارکستر همیشه مسئول بحث و جدل یک دیدگاه واحد از یک صحنه 100 نوازنده خواهند بود. برای تصمیم گیری؛ برای رهبری اما این رهبری می تواند ابهام زدایی، مشارکتی تر، متواضع تر باشد. این تغییری است که باید شامل تنوع بیشتری در سکو باشد – اما همانطور که “Tár” به ما هشدار می دهد، نه فقط این.

آلسوپ گفت: “امیدوارم این فرضیه که زنان یا رنگین پوستان به همان اندازه خودکامه باشند، رد شود.” امیدوارم به ما این فرصت داده شود تا آن را رد کنیم.»

Mara Gomez

کارشناس توییتر متعصب موسیقی. جنرال الکل ماون. علاقه مندان به تلویزیون

تماس با ما