شاید این قابل پیش بینی باشد. احساسات ضد دگرباشان جنسی در سمت راست در نقطه جوش است، و همانطور که Gamergate نشان داد، طرفداران محافظه کار بازی های ویدیویی به راحتی مورد آزار و اذیت قرار می گیرند. با این حال، من ساده لوحانه فکر میکردم که برخی محافظهکاران، که اغلب از اینکه ارزشهای خود را در فرهنگ پاپ بازنمایی نمیکنند، شکایت میکنند، ممکن است از این قسمت هیجانزده شوند. بله، داستان عاشقانه همجنس گرایان را به نمایش می گذارد، و زمانی که فرانک به یک بیماری دژنراتیو مبتلا می شود، یک خودکشی مضاعف. اما همچنین داستان مرد قویای است که سوء ظن به دولت، امکانات با سلاح و مهارتهای عملی به او اجازه میدهد تا از کسی که دوستش دارد دفاع کند، و یک بت خانگی در امان از انبوهی غارتگر بسازد.
همانطور که همکار جدیدم دیوید فرنچ یک بار درباره «مردگان متحرک»، آخرین برنامه تلویزیونی موفق در مورد آرماگدون زامبی نوشت، «داستان زامبی ممکن است محافظهکارترین داستان باشد.» از این گذشته، اغلب شامل فروپاشی دولت، ضرورت تیراندازی و وحشیگری انسان در حالت طبیعی است.
این ژانر همیشه ارتجاعی نبوده است. “شب مردگان زنده” جورج رومرو اغلب به عنوان تفسیری بر جنگ ویتنام تلقی می شد و “سپیده دم مردگان” او درباره هیولاگرایی مصرف گرایی بود. اما در کشور پارانوئید، بیثبات و تا دندان مسلح ما، جایی که برخی از راستگرایان رویای ساختن قلعهها در برابر اوباش مهاجم را در سر میبرند، روایتهای زامبیها با نگرانیهای محافظهکارانه همراه است. از حدود یک دهه پیش، یک گروه واقعی در کانزاس به نام شبه نظامیان ضد زامبی کانزاس وجود داشت که برای پاسخ به آخرالزمان زامبی ها یا “zompoc” آموزش می دیدند. یکی از شورشگران کنگره برچسب «تیم واکنش به شیوع زامبی» را پوشیده بود.
حداقل تا به حال – من فقط چهار قسمت اول را دیده ام – “آخرین ما” به طور کلی بر اساس فرضیات راست این ژانر است، به خصوص در قسمت 3. بیل ممکن است اشتباه کرده باشد که فکر می کند به آن نیازی نداشته است. عشق، اما اساساً در مورد هر چیز دیگری حق دارد. همسایههای او که موافقت میکنند به منطقه قرنطینه بروند در نهایت در یک گور دسته جمعی قرار میگیرند. فرانک در طی یک دعوای داخلی می گوید: «شما در پناهگاه روانی زندگی می کنید که 11 سپتامبر یک کار داخلی بود و دولت همه نازی هستند.» یک لایحه خشمگین به درستی فریاد می زند: «دولت هستند همه نازی ها!» هنگامی که پس از مرگ آنها، قهرمان نوجوان سریال وارد لانه زیرزمین بیل می شود که پر از سلاح و تجهیزات نظارتی است، حیرت زده می شود: “این مرد یک نابغه بود!”
اما این فقط توجیه بیل نیست که نمایش را محافظه کار می کند. این همان نور طلایی است که بر بهشت خصوصی بیل و فرانک می افکند. بیل فقط خانه اش را دیوار نمی کشد. او در کل محله حصار می کشد، مغازه ها را شامل می شود. این زوج با تسلیحات و زمین خود می توانند مزاحمان را دفع کنند و زندگی آرامی را با غذاهای مزرعه تا سفره، دوش آب گرم و شراب قرمز داشته باشند و چیزی به جامعه در حال فروپاشی فراتر از آن بدهکار نباشند. (حتی اگر فرانک بخواهد دوستانی داشته باشد که می توانند آنها را دعوت کنند). و این نمایشی است که در آن واکنش همه گیر دولت به برندی بی کفایت اما وحشیانه از فاشیسم می انجامد.