در توییتر راستگرایانه میگوید: «من در غلاف زندگی نخواهم کرد». “من حشرات را نخواهم خورد.” این یک تحقیر علیه نیروهای مختلف شرکتی و دولتی است که ظاهراً از همه ما می خواهند که دارایی خصوصی، گوشت قرمز و دیگر آزادی های آمریکایی را به نفع آینده ای پایدارتر خواری هزارپا و زندگی در زیستگاه های کوچک مدولار، همه زیر نظر خیرخواه گرتا تونبرگ، رها کنیم. و مجمع جهانی اقتصاد
به نظر من، امتناع غلاف/اشکال، قدرت رشدزداییها و پانجاندرومهای یکجهانی را بیش از حد نشان میدهد: میتوانید برای رژیمهای غذایی اشتیاق پیدا کنید و صاحب هیچ چیز نشوید و خوشحال باشید. مانتراها در محافل خاص محیط زیست و اروپایی-سوسیالیست، اما معمولاً بیشتر یک حالت یا مجموعه ای از نکات گفتگوی کنفرانس است تا یک دستور کار عملیاتی.
اما یک نیروی واقعاً قدرتمند وجود دارد که به دنبال آینده ای انسانی تر و محدودتر است. این تکنسینهای سیلیکون ولی، با حمایت میلیاردها جاهطلبی عصر دیجیتال، هستند که ظاهراً تا زمانی که انسانها در عینکهایشان زندگی کنند، دست از کار نخواهند کشید.
آخرین نمونه از این جاه طلبی، Apple Vision Pro است که با سر و صدای زیاد و تبلیغات شیک و وحشتناک این هفته عرضه شد، که نوید یک تجربه بصری فراگیر را در داخل یک هدست 3499 دلاری می دهد. این در رقابت مستقیم با فیس بوک است که تلاش های طولانی مدت متا را برای ایجاد متاورس با واسطه هدست خود تبدیل کرده است. و هر دو پروژه جانشین Google Glass هستند، که قرار بود یک دهه پیش محصول دیجیتال بزرگ بعدی باشد، اما در میان فروش ضعیف و تمسخر عمومی علیه ظاهر “گلسشول”، به سرعت از بین رفت.
آن تمسخر خوب بود، لازم بود، انسان گرایانه و امیدبخش و ضروری بود. و سلامت ما به عنوان یک جامعه و گونه به حفظ آن بستگی دارد، مهم نیست که عینک چقدر براق باشد.
دو آینده احتمالی برای هدست واقعیت مجازی وجود دارد. در یکی از این موارد، محصولی گرانقیمت باقی میماند که به روشهای تخصصی توسط گیمرهای سختکوه، کارگران از راه دور که به دنبال برتری هستند و مهندسان دیجیتال و هنرمندانی که به دنبال غوطهور شدن مطلق در کار خود هستند، استفاده میشود. از سوی دیگر، هدست بهتدریج گوشی هوشمند را بهعنوان وسیلهای عادی برای تعامل با واقعیت مجازی در محیطهای عمومی و نیمه عمومی جابهجا میکند: مترو مملو از هدستهایی است، همسران با هدستهای او و او شبها روی مبل مینشینند، خانه سالمندان. اتاقهای معمولی مملو از سالمندانی است که در خاطرات مبتنی بر واقعیت مجازی گم شدهاند، نوجوانها با هدست در زیرزمینها یا (به احتمال زیاد) فقط از اتاقهای امن اتاقخوابشان «قطعه میکنند» و بهعنوان آواتار در داخل عینکهای همدیگر ظاهر میشوند.
بدیهی است که اپل، متا و گوگل همه در آینده دوم سرمایه گذاری می کنند. پول کلان در سیلیکون ولی از کنترل پلتفرمهای مهم و وادار کردن شرکتهای دیگر برای پرداخت امتیاز اجازه دادن به برنامهها یا برنامههایشان به دست میآید، و اگر تعداد زیادی از افراد به متاورس مهاجرت کنند، برنده جنگ هدستها پادشاه بینهایت خواهد بود. پول و همچنین فضای مجازی بی نهایت. بنابراین هدف روشن این رقابت آینده ای است که در آن Vision Pro یا هدست متا بعدی یا برخی رقبای دیگر، بازاری در سطح آیفون را قفل کنند، نه فقط مشتریان بوتیک را.
احتمالاً به همین دلیل است که اپل هدست خود را طوری طراحی کرده است که چشمان کاربران را به اطرافیانشان نشان دهد – به طوری که بتوانید تصور کنید در حالی که در حال غر زدن هستید همچنان درگیر اجتماعی هستید. به همین دلیل است که مارک زاکربرگ، در واکنش به عرضه اپل، به کارمندان متا گفت که میخواهد هدستهای آنها ارزانتر بماند و کاربران آنها «فعال باشند و کارها را انجام دهند» نه اینکه فقط روی کاناپه بنشینند. شرکتهای رقیب به وضوح از مردم میخواهند که هدستهای خود را در زندگی روزمره ادغام کنند، همانگونه که ما قبلاً لپتاپ، تبلت و تلفنهای خود را ادغام کردهایم.
متأسفانه، آن هدف تجاری عقلانی در تنش عمیقی با شکوفایی نوع بشر است. زمانی که Google Glass معرفی شد، میتوان پیشبینی کرد که تجربه افزوده یا واقعیت مجازی بشریت را به کجا میبرد – به سمت انزوای عمیق، تنهایی افسردگی افسردگی، آنومی خودارضایی. اکنون ما شواهد بسیار بیشتری داریم که نشان میدهد واقعیت مجازی کمتر فراگیر ایجاد شده توسط گوشیهای هوشمند و رسانههای اجتماعی در مقادیر زیاد سمی است – به ویژه برای کودکان و نوجوانان، اما برای بقیه ما نیز تا حدی.
البته، شما می توانید یک مورد که در آن در حقیقت دنیای غوطهورتر زندگی هدست سالمتر از دنیای نیمه واقعی صفحهنمایش و کشیدن انگشت و پست کردن است. یا میتوانید موضعی منحصربهفرد بگیرید و استدلال کنید که تمام پیشرفتهای آینده بشر در جهانهای مجازی اتفاق میافتد، پس بیایید همین الان جهش را شروع کنیم. می توان گفت انقلاب دیجیتال در ارائه آرمان شهر موعود شکست خورده است. انقلاب هنوز کامل نشده است
در اینجا، فقط این عینک را بریزید…
در برابر این بیهودگیها، بهترین دفاع همچنان تحقیر اجتماعی است که به عینک گوگل خوش آمد میگوید، شاید آمیخته با مقداری خستگی با پوششهای صورت که در نهایت همه افراد بهجز متعهدترین کوویدیان را از نقاب زدن برگرداند. شما نباید چهره انسان را پنهان کنیدیک دستور مطلق نیست، اما باید یک انتظار کلی باشد، و صحنههای ویدیوی معرفی ویژن پرو که در آن پدر خندان با عینکهایش بازی بچههایش را تماشا میکند تا بعداً از آنها بهتر فیلمبرداری کند، هرگز نباید ضداجتماعی و ضد اجتماعی بودن خود را از دست بدهند. حالات دیستوپیایی
این رد پیشرفت تکنولوژی نیست. این رد عقبنشینی اجتماعی و غیرانسانیسازی است که وقتی به فناوری اجازه میدهیم بر ما تسلط پیدا کند، به جای برعکس است.
مهم نیست که چگونه به آنها پاسخ دهیم، هدستها از بین نمیروند و یک انگ اجتماعی عمومی در برابر استفاده از آنها به عنوان وسایل روزمره مانعی نخواهد داشت که در شرایط خاص به نفع برخی افراد خاص باشد.
پس بگذارید این مزایا توسط عده معدودی کشف شود. اما برای بسیاری که با ناپدید شدن چهره انسان در یک تخیل عینکی مواجه هستند، مهم است که احساساتی را که بازار هدست را تا به حال محدود نگه داشته است، پرورش دهیم و از هشداری که به ما میدهند قدردانی کنیم.
این هفته در ضد انحطاط
ترس از دست دادن شغل به دلیل مکانیزاسیون، اتوماسیون، کامپیوتری شدن یا هوش مصنوعی صدها سال است که از زمان شروع اولیه ماشین آلات مانند ماشین بافندگی مکانیکی یک وحشت تکراری بوده است. حتی اگر هر فناوری جدید جدید در طول تاریخ منجر به ایجاد مشاغل بیشتر با دستمزدهای بالاتر شده است، هر موج این وحشت با ادعاهایی همراه است که «این زمان متفاوت است». این زمانی است که بالاخره اتفاق خواهد افتاد، این فناوری است که در نهایت ضربه چکشی را به نیروی کار انسانی وارد می کند. و با این حال، هرگز اتفاق نمی افتد.
[…]
“اما این بار متفاوت است، تو فکر می کنی این بار، با هوش مصنوعی، فناوریای داریم که میتواند جایگزین تمام نیروی انسانی شود.
«اما… به این فکر کنید که به معنای واقعی کلمه جایگزینی تمام نیروی انسانی موجود با ماشینها چیست.
«این به معنای نرخ رشد بهرهوری اقتصادی است که کاملاً استراتوسفری خواهد بود، بسیار فراتر از هر سابقه تاریخی. قیمت کالاها و خدمات موجود در سراسر جهان تقریباً به صفر خواهد رسید. رفاه مصرف کننده سر به فلک می کشید. قدرت مخارج مصرف کننده سر به فلک خواهد کشید. تقاضای جدید در اقتصاد منفجر خواهد شد. کارآفرینان مجموعه های گیج کننده ای از صنایع، محصولات و خدمات جدید ایجاد می کنند و افراد زیادی را به کار می گیرند. و هوش مصنوعی تا آنجا که می توانستند با بیشترین سرعت ممکن تمام تقاضاهای جدید را برآورده کنند.
فرض کنید هوش مصنوعی یک بار دیگر جایگزین شود که کار یدی؟ این چرخه تکرار خواهد شد و باعث افزایش رفاه مصرف کننده، رشد اقتصادی و رشد شغل و دستمزد می شود. این یک مارپیچ مستقیم به سمت یک مدینه فاضله مادی خواهد بود که نه آدام اسمیت و نه کارل مارکس هرگز جرات رویای دیدن آن را نداشتند.
– مارک آندرسن، “چرا هوش مصنوعی جهان را نجات خواهد داد” (6 ژوئن)